دیگر آثار لئوناردو داوینچی Leonardo Da Vinci
اثار دیگر در دسته تابلو نقاشی معروف
موارد پیشنهادی دیگر
نقاشی "مونالیزا" اثر معروف لئوناردو داوینچی، که بین سالهای ۱۵۰۳ تا ۱۵۰۶ میلادی خلق شد، بهطور گستردهای در بین مردم جهان شناختهشده و در تاریخ هنر جایگاه ویژهای دارد. این شاهکار رنسانس که به نامهای مختلفی همچون "لا جُوکوندا" در زبان ایتالیایی و "لا ژوکوند" در زبان فرانسوی نیز شناخته میشود، با عنوانی که معانی "خندان" یا "سرحال" را القا میکند، به یکی از مشهورترین و پرترههای شناختهشده در تاریخ هنر تبدیل گشته است. بازدیدکنندگان از سرتاسر جهان بهطور مداوم به سوی این پرتره افسانهای کشیده میشوند و در کنار ویژگیهای هنری آن، حضور این اثر در ذهنیت فرهنگی و تاریخی جهانی جایگاه منحصر به فردی را اشغال کرده است. اما چرا؟ در ادامه این مقاله به همین سوال پاسخ خواهیم داد.
تجزیه و تحلیل رسمی و نوآوریهای فنی
نقاشی "مونالیزا" با رنگ روغن بر روی پنل چوب صنوبر (Poplar Panel) کشیده شده است و ابعاد آن ۷۷ در ۵۳ سانتیمتر است. این اندازه، که بهطور شگفتانگیزی برای یک اثر هنری با چنین تأثیر جهانی کوچک به نظر میرسد، از جنبههای نوآورانه اثر در کنار سبک خاص لئوناردو برجسته میشود. این نقاشی یکی از معروفترین نقاشی های جهان است
در مقایسه با پرترههای مرسوم آن دوره در ایتالیا که معمولاً نیمتنه و در حالت نیمرخ (پروفایل) بودند، لئوناردو پرتره مونالیزا را به شیوهای نوین نمایش داد:
مونالیزا تقریباً بهطور کامل رو به بیننده نشسته است. شانههای او سهچهارم به سمت ما چرخیدهاند، که این نوآوری در ژست باعث ایجاد احساس نزدیکی و تعامل بیشتر با بیننده میشود.
این پرتره یک نیمتنه کامل است، که از سینه تا پایین کمر کشیده شده و دستها نیز بهطور ماهرانه در ترکیببندی گنجانده شدهاند. این فرمول جدید، برخلاف پرترههای خشک و رسمی، حالتی طبیعیتر و صمیمیتر به تصویر میبخشد و گویی شخص در حال گفتگو با بیننده است.
لئوناردو از ترکیببندی کلاسیک شکل هرمی استفاده کرده است. این ساختار که در دوره رنسانس معرفی شد، ثبات ایجاد کرده و تمرکز اصلی را بر سوژه نقاشی جلب میکند. ساختار هرمی بهطور مؤثری هماهنگی و نظم در تصویر را افزایش میدهد.
برخلاف سنت معمول پرترههای زنان در ایتالیا که نگاه مستقیم به بیننده در آنها نادر بود، مونالیزا مستقیماً به چشمان ما نگاه میکند. این تماس چشمی، همراه با آرامش و اعتماد به نفس او، به بیننده حس تفاعل و درک عمیقتری از شخصیت او میدهد. این ویژگی معمولاً در پرترههای مردان اشرافی مشاهده میشد، که انتخابی جسورانه از سوی داوینچی به شمار میآید.
لئوناردو داوینچی در خلق "مونالیزا" از دانش عمیق خود در کالبدشکافی و نورشناسی بهره برده است تا این اثر به شکلی زنده و طبیعی به نظر برسد.
این تکنیک که به معنای "دودآلود" یا "مبهم" است، توسط لئوناردو بهطور خاص ابداع یا تکمیل شد. اسفوماتو به معنای ترکیب ظریف و تدریجی رنگها و تُنها است، بهگونهای که انتقال بین نور و تاریکی بهطور طبیعی و نامحسوس صورت گیرد. این روش باعث میشود که خطوط مشخص از بین بروند و اثر به شکل واقعی و طبیعیتری نمایان شود. لئوناردو در این زمینه گفته بود: "چشم هرگز لبه هیچ جسمی را نمیشناسد".
لئوناردو با استفاده از تضاد شدید بین نور و سایه، تلاش کرده است تا توهم عمق و فرمهای سهبعدی را ایجاد کند. این تکنیک، که به بازی با نور و تاریکی اشاره دارد، یکی از نوآوریهای لئوناردو در زمینه برجستهسازی شکلها و ایجاد عمق در نقاشی بود.
لبخند مونالیزا یکی از جنبههای مرموز و جذاب این اثر است. تکنیک اسفوماتو در اطراف دهان و چشمان سوژه باعث ایجاد حالتی مبهم و دوپهلو در لبخند شده است که مورد توجه بسیاری از روانشناسان و هنرمندان مهم تاریخ قرار گرفته است.
لبخند مونالیزا بهقدری مبهم است که احساس دقیق سوژه مشخص نمیشود. برخی روانشناسان مانند زیگموند فروید در این لبخند ترکیبی از نگاه مادرانه و اغواگرانه را مشاهده کردهاند.
لئوناردو بهطور خاص به عملکرد لبخند علاقهمند بود. او در شبها به کالبدشکافی میپرداخت تا ساختار عضلانی و حرکتهای صورت را بهتر درک کند. طرحهای آناتومیک او نمایانگر درک عمیق از مکانیزمهای عضلانی و انتقال احساسات به حالات صورت هستند.
دانشمندان امروزه دریافتهاند که ابهام در لبخند مونالیزا ناشی از نحوه پردازش اطلاعات بصری توسط مغز انسان است. دکتر مارگارت لیوینگستون، عصبشناس هاروارد، کشف کرده است که لبخند مونالیزا بسته به نقطهای که بیننده بر آن تمرکز میکند، ممکن است "بیاید و برود". هنگامی که تمرکز بر چشمان مونالیزا است، لبخند در ناحیه دید محیطی بهتر قابل مشاهده است و واضحتر به نظر میآید، در حالی که زمانی که تمرکز روی دهان باشد، لبخند محو میشود.
واژههای جورجو وازاری در وصف جزئیات دقیق آناتومی مونالیزا بسیار ستوده شده است، از درخشش چشمها تا تپش نبض در گودی گردن.
• نبود زیورآلات و سادگی:
مونالیزا هیچ جواهری به تن ندارد و لباسهای او برای یک زن ثروتمند نسبتا ساده هستند. این سادگی بهطور عمدی به کار گرفته شده تا توجه بیننده صرفاً به صورت سوژه جلب شود و از جزئیات اضافی منحرف نگردد. این در روش اکثر نقاشان که نقاشی سلطنتی میکشیدند تقریبا نادر است.
امروزه مونالیزا فاقد ابرو و مژه است، ویژگیهایی که احتمالاً در نقاشی اصلی وجود داشتهاند اما در طول زمان، بهویژه در اثر تلاشهای ترمیم و تمیز کردن، از بین رفتهاند. این جزئیات ریز و ظریف جزو ویژگیهای ویژه نقاشی به شمار میرفتند.
مونالیزا در مقابل یک منظره وسیع و پیچیده نشسته است که ترکیب آن با سوژه بهطور ماهرانهای توهم عمق و فضای طبیعی را ایجاد میکند. برخی بر این باورند که سوژه در یک بالکن یا ایوان نشسته است، که این امر از طریق ساختارهای عمودی پشت سر او و ستونهای اطراف که در نسخههای اولیه بهتر مشاهده میشوند، قابل استنباط است.
پسزمینهای که لئوناردو برای مونالیزا انتخاب کرده است، احتمالاً از تخیل خود او نشأت گرفته و هیچگاه بهطور دقیق از طبیعت نقلبرداری نشده است. این امر بهویژه در پیچیدگی و ابهام منظره دیده میشود که واقعگرایانه بودن آن را از نظر بصری به چالش میکشد.
داوینچی از تکنیک پرده هوایی برای ایجاد توهم عمق و فضا استفاده کرده است. با استفاده از این تکنیک، کوههای دورتر بهطور تدریجی محو میشوند و تیرهتر و مبهمتر به نظر میرسند، در حالی که سوژه اصلی در پیشزمینه با وضوح بیشتری نمایان است. این روش کمک میکند تا فاصله بین سوژه و پسزمینه بهطور بصری منتقل شود.
منحنیهای موها و لباسهای مونالیزا بهطور ظریف و هنرمندانهای با ویژگیهای طبیعی پسزمینه مانند تپهها و رودخانهها هماهنگ شدهاند. این هماهنگی نماد ارتباط انسان با طبیعت است، که یکی از موضوعات اصلی مورد علاقه لئوناردو بود. دانش او از زمینشناسی و هیدرودینامیک در شکل پیچیده و جریان آبهای پسزمینه نیز بهوضوح نمایان است.
داوینچی در پسزمینه از یک ترفند بصری استفاده کرده است. افق در پسزمینه بهطور غیرمعمول کمی کج به نظر میرسد، در حالی که شانههای مونالیزا بهطور دقیق و تراز نقاشی شدهاند. این تضاد جزئی، توهمی از حرکت ایجاد میکند، گویی سوژه در قاب کمی جابهجا شده است و حرکت نرم و طبیعی او را به نمایش میگذارد.
با گذشت زمان، رنگهای نقاشی مونالیزا به دلیل تغییرات طبیعی رنگ روغن و فرآیندهای نگهداری، مانند لاکزنی، کمی محو شدهاند و به سمت رنگهای زرد و قهوهای متمایل گشتهاند. با این حال، رنگهای اصلی که در اثر بهکار رفتهاند شامل سبز، آبی، قرمز و رنگهای پوست هستند، که ترکیب این رنگها در کنار یکدیگر اثرات زیباییشناسی خاصی را ایجاد کرده است.
بافت نقاشی بهطور ملموس و ظریف صاف و صیقلی است. این ویژگی بهدلیل استفاده از لایههای نازک رنگ روغن است که سطح را به شکلی نرم و صاف ارائه میدهند. با این حال، بافتهای القایی موجود در نقاشی، مانند پارچههای ابریشمی لباس و زبری کوهستان در پسزمینه، تضاد زیبایی ایجاد میکنند که به تأثیر بصری اثر افزوده است.
لئوناردو از یک زیرلایه سفید سربی استفاده کرد تا سطحی بازتابنده ایجاد کند. سپس با استفاده از تکنیک لایهبندی، تا ۳۰ لایه نازک و نیمهشفاف لعاب با مقدار کمی رنگدانه را بهطور دقیق و طی ماهها یا حتی سالها بر روی هم اعمال کرد. این لایهها بهقدری نازک بودند که ضخامت کلی رنگ تنها حدود ۴۰ میکرومتر (تقریباً نصف ضخامت یک تار موی انسان) بود. این تکنیک باعث میشود که نور از زیرلایه سفید بازتاب شود و بدین ترتیب، مونالیزا بهطور طبیعی روشن و زنده به نظر برسد.
مونالیزا نه تنها بهعنوان یک شاهکار هنری، بلکه به "سلبریتی" در میان نقاشیها تبدیل شده است. شهرت جهانی آن، با وجود ارزش هنری بینظیرش، نه تنها به دلیل زیبایی منحصر به فردش، بلکه بهدلیل ترکیبی از رمز و راز، تاریخچه جذاب و یک حادثه بزرگ در اوایل قرن بیستم به شدت افزایش یافت.
• اوج شهرت با سرقت ۱۹۱۱: نقطه عطف در شهرت جهانی مونالیزا، سرقت آن در سال ۱۹۱۱ بود. وینچنزو پِروجا، یک کارمند ایتالیایی موزه لوور، این نقاشی را دزدید و به مدت دو سال در آپارتمان خود نگه داشت. او بر این باور بود که ناپلئون مونالیزا را از ایتالیا دزدیده و قصد داشت آن را به "مکان اصلی و درستش در ایتالیا" بازگرداند.
• جنجال رسانهای: در طول دو سالی که مونالیزا ناپدید بود، این حادثه تبدیل به یکی از بزرگترین تیترهای خبری جهان شد. پوشش رسانهای گسترده باعث شد که شهرت این اثر چندین برابر شود. حتی شخصیتهای مشهوری مانند پابلو پیکاسو نیز بهعنوان مظنون در این پرونده مورد بازجویی قرار گرفتند، هرچند بعدها بیگناهی او ثابت شد.
• بازگشت و محبوبیت: پس از دستگیری پروجا در سال ۱۹۱۳ و بازگرداندن نقاشی به موزه لوور، جمعیت زیادی به دیدن مونالیزا هجوم آوردند. این رویداد باعث شد تا مونالیزا بهعنوان مشهورترین و ارزشمندترین نقاشی تمام دورانها در نظر عموم شناخته شود.
لئوناردو داوینچی، نقاش برجسته و نابغه چند مهارتی دوره رنسانس، در تاریخ ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ میلادی در شهر وینچی ایتالیا به دنیا آمد. او بهعنوان یکی از بزرگترین متفکران و هنرمندان تاریخ بشریت شناخته میشود که در زمینههای مختلفی همچون هنر، علم، مهندسی، طراحی، معماری و مجسمهسازی استعدادهای شگرفی داشت. داوینچی آموزشهای خود را زیر نظر آندرئا دل ورّوکیو در فلورانس آغاز کرد و بهزودی در دنیای هنر و علوم جایگاه ویژهای پیدا کرد. او سفارشهایی برای شخصیتهای برجستهای همچون فرانتسیس اول، پادشاه فرانسه، و ماتیاس کوروینوس، پادشاه مجارستان، انجام داد و همچنین در دوران زندگیاش بهعنوان مهندس نظامی برای چزاره بورجیا، پسر پاپ الکساندر ششم، مشغول به کار شد. داوینچی نه تنها بهخاطر نقاشیهای معروفی همچون "باکره صخرهها" ، نقاشی منجی جهان و "شام آخر" شناخته میشود، بلکه به دلیل نوآوریها و اکتشافات علمی و مهندسیاش نیز در تاریخ علم و هنر جایگاهی ویژه دارد.
بستر تاریخی و هویت سوژه
در زمینه نقاشی "مونالیزا"، اجماع وسیعی بر این است که این اثر به سفارش فرانچسکو دل جُوکوندو، تاجر ابریشم فلورانسی، و برای همسرش، لیزا دل جُوکوندو (با نام دوشیزگی گِراردینی)، خلق شده است. واژه "مونالیزا" از کلمه ایتالیایی Monna (بانو) گرفته شده که بهطور معمول بهعنوان یک نوع خطاب محترمانه به کار میرفته است.
جورجو وازاری، مورخ و نویسنده ایتالیایی قرن شانزدهم، در کتاب مشهور خود زندگی برجستهترین نقاشان، مجسمهسازان و معماران (۱۵۵۰) اطلاعات زیادی درباره هویت این زن ارائه کرده است. او اذعان میکند که لئوناردو پرتره مونالیزا را برای فرانچسکو دل جُوکوندو آغاز کرد و پس از چهار سال کار بر روی آن، آن را ناتمام رها کرد. با این حال، بسیاری از محققان معاصر صحت گزارش وازاری را زیر سوال بردهاند و این را به این دلیل میدانند که او احتمالاً اطلاعات کافی یا زمینهای از وضعیت داوینچی در آن زمان نداشته است.
کشفی مهم که به تایید هویت مونالیزا کمک کرد، "سند هایدلبرگ" است که در سال ۲۰۰۵ کشف شد. این سند شامل یادداشتی است که در اکتبر ۱۵۰۳ توسط آگوستینو وسپوچی، منشی فلورانسی، نوشته شده و در آن اشاره شده که لئوناردو داوینچی در حال کار بر روی پرتره لیزا دل جُوکوندو بوده است. این سند همچنین کار داوینچی را با آثار آپِلس، نقاش معروف یونان باستان، مقایسه کرده است.
لیزا گِراردینی در سال ۱۴۹۵، در سن ۱۵ سالگی، با فرانچسکو دل جُوکوندو، تاجر ۳۰ ساله، ازدواج کرد. فرانچسکو تاجر ثروتمند و تازهواردی بود، در حالی که لیزا از یک خانواده نجیبزاده قدیمی و کمبضاعت میآمد. این امر پرسشی را مطرح میکند که چرا لئوناردو، که معمولاً سفارشهایی از پادشاهان و پاپها میگرفت، سفارش یک تاجر بورژوا را پذیرفت. برخی بر این باورند که فشار پدر لیزا، سِر پیرو داوینچی (وکیل فرانچسکو)، ممکن است عاملی برای پذیرش این "سفارش کوچک" از سوی لئوناردو بوده باشد. اما آنچه اهمیت بیشتری دارد این است که به نظر میرسد داوینچی این پرتره را نه فقط بهعنوان یک سفارش معمولی، بلکه بهعنوان فرصتی برای آزمایش ایدههای نو و بهکارگیری تمامی دانش علمی و هنری خود در نظر گرفته است.
جالب اینجاست که این پرتره هیچگاه به سفارشدهندهاش، فرانچسکو دل جُوکوندو، تحویل داده نشد. داوینچی این اثر را نزد خود نگه داشت و احتمالاً تا زمان مرگش در سال ۱۵۱۹، در فرانسه، همچنان بر روی آن کار میکرد و جزئیات نهایی را به آن اضافه مینمود. داوینچی در سال ۱۵۱۶، به دعوت فرانتسیس اول به فرانسه رفت و در شاتو دو کلوس لوسه اقامت گزید و مونالیزا را با خود به فرانسه برد. پس از مرگ داوینچی، این نقاشی به شاگردش، سالای، رسید.
مونالیزا در طول تاریخ چندین بار هدف حملات خرابکارانه قرار گرفته است. یکی از معروفترین حملات در سال ۱۹۵۶ رخ داد، زمانی که یک فرد سنگی به نقاشی پرتاب کرد. در سال ۱۹۷۴، در اعتراض به عدم دسترسی مناسب معلولین به موزه توکیو، اسپری رنگ قرمز به نقاشی پاشیده شد. در سال ۲۰۰۹، یک زن روسی فنجان چای به آن پرتاب کرد و در سال ۲۰۲۲، فردی با پوشش زنانه در اعتراض به تغییرات اقلیمی کیکی به مونالیزا پرتاب نمود. با این حال، در تمامی این حملات، نقاشی خود آسیب جدی ندیده و محافظ شیشهای ضد گلوله آن از آسیبهای جدی جلوگیری کرده است.
مونالیزا امروز در موزه لوور در پاریس نگهداری میشود و به عنوان یکی از شناختهشدهترین و ارزشمندترین آثار هنری در جهان به شمار میآید.
• ارزش بیمه: نقاشی مونالیزا دارای یکی از بالاترین ارزشهای بیمه در جهان است. در سال ۲۰۲۱، ارزش بیمهای آن بیش از ۸۰۰ میلیون دلار تخمین زده شد. این در حالی است که در سال ۱۹۶۲، ارزش بیمه آن ۱۰۰ میلیون دلار بود.
• حفاظت: به دلیل تهدیدات خرابکارانه متعدد، مونالیزا در حال حاضر در یک محفظه شیشهای ضد گلوله و کنترلشده از نظر آب و هوا نگهداری میشود. این محفظه برای محافظت از نقاشی در برابر آسیبهای احتمالی ایجاد شده است.
• حملات خرابکارانه: مونالیزا در طول سالها چندین حمله خرابکارانه را تجربه کرده است. این حملات شامل پرتاب سنگ در سال ۱۹۵۶، اسپری کردن رنگ قرمز در اعتراض به عدم دسترسی معلولین در موزه توکیو (۱۹۷۴)، پرتاب فنجان چای توسط یک زن روسی در لوور (۲۰۰۹)، و پرتاب کیک توسط فردی در لباس زنانه در اعتراض به تغییرات اقلیمی (۲۰۲۲) بوده است. در تمامی این حوادث، خود نقاشی آسیب جدی ندیده و محفظه محافظ آن بهخوبی حفظ شده است.
شهرت مونالیزا به عنوان یک شاهکار رنسانسی فراتر از دنیای هنر رفته و به نمادی در فرهنگ عامه تبدیل شده است.
• هنر مدرن و معاصر: هنرمندان مختلفی در آثار خود مونالیزا را بازآفرینی کردهاند. از جمله:
◦ مارسل دوشان (Marcel Duchamp)، هنرمند دادائیست و سورئال، اثر L.H.O.O.Q. را در سال ۱۹۱۹ خلق کرد که در آن یک کارت پستال با سبیل و ریش بزی روی صورت مونالیزا کشیده شده بود.
◦ اندی وارهول (Andy Warhol)، هنرمند پاپ، نسخههای متعددی از مونالیزا را در سال ۱۹۶۳ با استفاده از چاپ سیلک در رنگهای مختلف خلق کرد.
◦ لنی مِیس (Lennie Mace) در سال ۱۹۹۳ نقاشی مونالیزا را با خودکار کشید.
نسخهها و مطالعات علمی
به باور بسیاری، نسخههای دیگری از نقاشی مونالیزا نیز وجود داشته یا به تصویر کشیده شدهاند.
• کپی موزه پرادو: مهمترین نسخه کپی از مونالیزا در موزه پرادو در مادرید نگهداری میشود. تحقیقات علمی نشان میدهد که این نسخه احتمالاً توسط یکی از شاگردان داوینچی، احتمالاً سالای، همزمان با کار لئوناردو بر روی نسخه اصلی نقاشی کشیده شده است. این نسخه کپی بینشهای منحصربهفردی را درباره ظاهر اصلی نقاشی فراهم میکند. پس از تمیز کردن این نسخه، مشخص شد که ستونهایی در دو طرف سوژه وجود دارد که در نسخه لوور دیده نمیشوند و رنگهای آن فاقد لایه زرد رنگ ناشی از کهنگی و وارنیش نسخه لوور هستند.
• فقدان ابرو: مقایسه نقاشی مونالیزا با کپی موزه پرادو و توصیفات جورجو وازاری نشان میدهد که مونالیزا در ابتدا ابرو و مژه داشته است. فقدان این ویژگیها احتمالاً بهدلیل تلاشهای ترمیمی و نگهداری پس از گذشت سالها از ایجاد اثر بوده است.
لئوناردو برای دستیابی به ظرافت و انتقال رنگی که امضای سبک او بود، لایههای رنگ را بهطور فوقالعاده نازک و دقیق اعمال میکرد. تحقیقات با استفاده از طیفسنجی فلوئورسانس اشعه ایکس نشان میدهند که لئوناردو برای مونالیزا تا ۳۰ لایه لعاب بهطور ماهرانه اعمال کرده بود، بهطوری که ضخامت کلی این لایهها به ندرت از ۸۰ میکرومتر تجاوز میکرد (این ضخامت معادل نصف ضخامت یک تار موی انسان است). این تکنیک دقیق و وسواسگونه، یکی از دلایل اصلی بود که لئوناردو کارهای کمی تولید میکرد و بسیاری از آنها را ناتمام میگذاشت.
چاپ نقاشی مونالیزا مشابه نسخه اصلی روی پارچه کنواس با استفاده از تکنیک چاپ فلت بد هشت رنگ، یکی از بهترین روشها برای بازآفرینی دقیق و با جزئیات آثار هنری کلاسیک است. این نوع چاپ به شما امکان میدهد تا از نزدیکترین نسخه به اصل نقاشی لئوناردو داوینچی بهرهبرداری کنید.
چاپ فلت بد هشت رنگ بهطور ویژه برای ایجاد رنگها و تونهای دقیق و طبیعی مناسب است. در این فرآیند، از هشت رنگ مختلف استفاده میشود تا بهطور کامل طیف رنگی اثر هنری، از رنگهای ملایم پوست گرفته تا پسزمینه پیچیده و جزئیات کوچک، به درستی بازسازی شود. این روش موجب میشود که چاپ نه تنها از نظر رنگها بلکه از نظر بافت و جزئیات دقیق تصویر، نزدیکترین تجربه را به دیدن نسخه اصلی در معرض دید قرار دهد.
پارچه کنواس نیز بهعنوان یک ماده با کیفیت و مقاوم برای چاپ آثار هنری انتخاب میشود. بافت خاص کنواس به نقاشی احساس عمق و ماندگاری میبخشد و باعث میشود که چاپ بهطور طبیعی و هنری جلوه کند. این ویژگیها به همراه چاپ با دقت بالا، موجب میشوند که هر جزئیات کوچک در اثر مانند خطوط ظریف صورت، تغییرات دقیق در رنگ و تن، و حتی جزئیات نور و سایه بهطور کامل به نمایش گذاشته شود.
نام اثر:
تابلو نقاشی مونالیزا
نام هنرمند:
لئوناردو داوینچی
سال تولید:
1503
ارتفاع واقعی:
77
عرض واقعی:
53
سبکها و جنبشها :
رنسانس متعالی / High Renaissance
نظر کاربران
دیدگاهی ثبت نشدهاست.
دیدگاهتان را با ما به اشتراک بگذارید
سوالات پرتکرار
هنوز شک دارید که کدوم اثر هنری رو انتخاب کنید؟ نیاز به مشاوره در مورد جنس تابلوها یا ثبت سفارش دارید؟
کارشناسان "تونالیته" خوشحال میشوند به شما کمک کنند
تلفن:
ایمیل: